برای صحبت از اینکه آیا عملیات نظامی روسها از خاک ایران علیه داعش نقض قانون اساسی است دیر شده، از طرفی هیچ یک از کشورهایی که امروز در سوریه و عراق درگیر جنگ شدنهاند برای حضورشان نظر شهروندانشان را جویا نشدند. جنس تصمیمهای نظامی-امنیتی همین است که بر اساس تصمیم نخبگان سیاسی و نظامی گرفته میشود و نه نظر منتقدین و دگراندیشان در رسانهها. در ایران آنچه باعث نگرانی از این تصمیم میشود تجربه تلخ ترکیه و فرانسه است.
ترکیه پس از آنکه پایگاه هوایی «اینجرلیک» را در اختیار آمریکا و ائتلاف قرار داد، با چند انفجار مهیب و انبوهی کشته و زخمی تاوانش را داد. عملیات تروریستی پی در پی در فرانسه نیز تاوان بمبباران مواضع داعش در سوریه بود که دامنهدار شد و آن فجایع را آفرید.
اما ایران چهار سال است در سوریه حضور نظامی دارد و در سایه اقدامات اطلاعاتی با هر روشی که بود گرفتار تجربه ترکیه و فرانسه نشد. طبیعی است هرکدام از کشورهایی که امروز در سوریه میجنگند منافعی دارند که ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. تاریخ انقضاء این پرسش هم که «چرا جمهوری اسلامی خود را درگیر سوریه کرد؟» گذشته، امروز باید پرسید «از این جنگ با آن همه هزینههایی که دارد چه عاید کشور میشود و منفعتمان در چه بوده؟»
منهای بلوفهای ایدئولوژیک و دینی و ژستهایی برادرانه، روشنترین دلیل که تا امروز بارها از زبان به خصوص فرماندهان سپاه برای توجیه حضور ایران در این جنگ شنیدیم این بوده «سوریه عمق استراتژیک ایران است» یا «اگر ایرانیها در سوریه با داعش نمیجنگیدند الان باید در همدان و کرمانشاه و تهران با آنها میجنگیدیم»
همینها به نوعی منطقیترین دلیل هم بود که اتفاقاً بیشترین تضاد را با آموزههای دینی شعارگونه را داشت. به زبان ساده ما جنگ را در داخل سوریه نگهداشتیم تا آتش آن به مرزهایمان نرسد، در کنار آن از حضور پیاده نظام در جنگ بهره گرفتیم و با شرکای شرقی و رقبای غربیمان چانهزنی، همکاری و رقابت کردیم. تجلی این مسئله عنوان «ظریف و سلیمانی دو بال سیاست خارجی» است که در در دوران مذاکرات اتمی مطرح شد. یعنی بده بستان سیاسی زیر سایه یک جنگ تمام عیار که در ادبیات بینالملل در مفهوم سیاست تطبیقی با تعریف «واقعگرایی» قابل توجیه است، و مصداق عینی برای این ضربالمثل که «مرگ خوب است، اما برای همسایه»
هر قدر دولتها در مسائل امنیتی اجازه دخالت به شهروندانشان را نمیدهند به همان اندازه باید تاوان دهند و عواقب احتمالی ناشی از آن را برعهده بگیرند.
آیا این نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم ایران به قوای نظامی یک کشور بیگانه اجازه میدهد برای عملیات از ایران استفاده کند؟
خیر، سال ۱۳۹۰ هواپیماهای آمریکایی مجبور بودند برای بمبباران بعضی مناطق تحت اشغال طالبان در افغانستان از حریم هوایی ایران استفاده کنند. همین موضع دردسرساز شد و «محمد خزاعی» نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد در نشست شورای امنیت که به بررسی وضعیت افغانستان اختصاص داشت اعلام کرد پرواز هواپیماها و پهبادهای آمریکا در منطقه باعث افزایش تهدید و ناامنی و تحرکات جاسوسی ضد کشورهای منطقه از جمله ایران شده است. آذرماه سال ۹۴ نیز زیردریاییهای روسیه از خزر (دریایی مشاء) برای پرتاب موشک به سمت داعش استفاده میکردند. یک ماه بعد هواپیماهای روسی از خاک و آسمان ایران برای استقرار و عملیات استفاده کردند و اتفاقاً هواپیماهای نیروی هوایی ارتش آنها را اسکورت کردند.
روسیه، ایران و سوریه به دو علت چارهای جز استفاده از پایگاه هوایی همدان برای کمک به اسد نداشتند. در چند ماه گذشته نیروهای داعش اطراف فرودگاه لاذقیه جاسوس مستقر کرده بودند و هر وقت جنگندههای روسیه پرواز میکردند به اطلاع رفقایشان میرساندند و آنها در سنگرهای زیرزمینی مخفی میشدند تا بمبباران تمام شود. عامل بعدی هزینه سوخت هواپیماهایی بود که بیست هزار کیلوتر را از روسیه طی میکردند تا به سوریه برسند. حالا شاید با بهبود رابطه پوتین و اردوغان پایگاه اینجرلیک در جنوب ترکیه که در اختیار آمریکا بود در ماههای آینده آشیانه موقت روسها باشد.
آنچه نگران کننده است، برخورد ایران با اهل تسنن در نواحی مرزی است، گرچه محدود اما با افزایش شکاف بین حکومت مرکزی و اقلیت اهل تسنن بستر فعالیتهای تروریستی فراهم میشود، در چنین شرایطی گسلهای کهنه اختلافات و شکافهای قومی به زیان امنیت کشور تمام میشود.