مثل طوطی دور مانده از هند، بی همدرد و بی همزبان مانده است. اگرچه با شهر فرنگ کنار آمده است، اما تعلق خاطری هم به آن ندارد. تمامی زندگیاش در کوله بار
و کودکی که در آغوش دارد، خلاصه میشود. شاید برای همین دل کندن از این شهر و آدمهای آن برایش سخت نیست. گاهی که خسته میشود، خودش را میسپارد به جذبه خیال که او را تا دشتها و سرزمینهای دور با خود میبرد؛ تا جایی که دیگر غم غربت نداشته باشد، تا جایی که کسی او را «غربتی» صدا نکند!
خاستگاه کولیهای جهان
درست مشخص نیست که کولیها اولین بار از کجا به ایران آمدند. فرضیه اصلی که معمولا مورد استناد قرار میگیرد، این است که آنان از هند کوچ کرده و از طریق ایران به اروپا و از آنجا به آمریکا رفتهاند؛ یعنی از هند در سراسر جهان پراکنده شده اند. اما برخی کارشناسان با توجه به شواهد زیستی و نژادی میگویند که نمیتوان این فرض را پذیرفت.
دکتر قنبرعلی رجبلو ـ عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاهالزهرا میگوید: با آن که بحث کولیها در جامعهشناسی، مهم و جدی است، پیشینه کولیها در ایران چندان مورد مطالعه قرار نگرفته است، به طوری که خاستگاه آنان دستکم در ایران مشخص نیست و اساسا مهاجرانی از خارج کشور شناخته میشوند.
محسن شهرنازدار ـ کارشناس ارشد مردمشناسی و پژوهشگر موسیقی نواحی ایران، میگوید:
ـ امروزه در اغلب مطالعات، هند به عنوان خاستگاه اصلی کولیها به رسمیت شناخته شده است، اگرچه مرزهای جغرافیایی و فرهنگی در گذشته با آنچه ما امروز تحت عنوان مرز میشناسیم، متفاوت بود. با توجه به خاستگاه اصلی کولیها در «راجستان» و شمال غربی هند و با توجه به همجواری فلات ایران با شبه قاره هند، بسیار طبیعی است که از دیرباز گروههایی از مردم در میان این دو منطقه در حال رفت و آمدهای دایمی بوده باشند. گرچه برخی کارشناسان میگویند کولیها از شرق به غرب جهان آمدهاند، اما از نظر من این یک رفت و برگشت میان دو منطقه بوده که مراوداتی هم میان مردم ایجاد کرده، چنان که هنوز بخشی از سیستم اجتماعی، کاری و خانوادگی بسیاری از افراد در دو سوی مرز، تعریف شده است.
دغدغههای قوم غربت
این که کولیها در سراسر جهان، ضمن تفاوتهایی که دارند، دارای اشتراکات زیستی و فرهنگی هستند، فرضیه هندیالاصل بودن آنان را تقویت میکند، اما اگر از خودشان بپرسی، آن را تأیید نمیکنند. شاید بهتر باشد بدون آن که به دنبال منشاء و اصل کولیها باشیم، به مشکلات و دغدغههایشان در دنیای امروز توجه کنیم.
دکتر قنبرعلی رجبلو ـ عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاهالزهرا، با بیان این که
تنوع زیستی کولیها در ایران، یک چالش به شمار میآید، میگوید: معمولاً کولیها به عنوان عناصری نامطلوب و طرد شده شناخته میشوند. باید دید در حالی که ایران در دوره گذار از سنت به شبه مدرن ـ یا به تعبیر دکتر حاتم قادری، مدرنیته ناتمام ـ قرار دارد، وجود این گروه اجتماعی طرد شده، میتواند فرآیند توسعه را با مشکل مواجه سازد و به تعبیر دیگر، یک تهدید به حساب میآید یا خیر؟
در این حوزه پرسشهایی اساسی وجود دارد؛ این نیروی طردشده چه مناسبات درون گروهی دارد و این مناسبات را در قالب چه مفاهیمی به کار میگیرد؟ آیا در مسیر توسعه میتوان حضور کولیها را به یک فرصت تبدیل کرد و آیا میتوان زمینه جذب اجتماعی کولیها در ایران را فراهم ساخت؟
دکتر سید یعقوب موسوی ـ عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاهالزهرا، با اشاره به این که کولیها جهانی مخفی و ناشناخته دارند، میگوید: در حال حاضر کولیها بخشی از واقعیت جمعیتی در مناطق مختلف کشور ما هستند و دستکم در۲۰ الی ۲۵ شهر بزرگ دیده میشوند. جالب این است که یکی از مباحث گفتگوی اخیر آقای روحانی رئیسجمهوری با مقامات مسئول یکی از کشورهای اروپای شرقی، کولیها بودهاند. باید دید این گروهها از چه بسترهای اجتماعی برمیخیزند و از چه منابع فکری تغذیه میکنند و چرا ترجیح میدهند وارد قالبهای عرفی جامعه نشوند و شناسنامه نداشته باشند؟ تحقیق برای پاسخ دادن به چنین پرسشهایی میتواند خدمتی برای مداخله به منظور کاستن از مشکلات کولیها باشد.
کوچ کولیها
در آذرماه سال جاری، همایشی با عنوان «نشست تخصصی جهان اجتماعی کولیها در تهران»، در دانشگاه الزهرا برگزار شد.
ثمره صفیخانی ـ دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاهالزهرا، گر روزنامه اطلاعات میگوید: هدف از برگزاری این نشست آن بود که بدون هرگونه بغض و کینه و پیش داوری نسبت به کولیها، به بررسی آسیبهایی که در محلههای کولی نشین مانند دروازه غار وجود دارد بپردازیم تا به جای آن که در جامعه هراس ایجاد کنیم و در نهایت به این نتیجه برسیم که باید چنین محلههایی را تخریب کرد، راهی برای تعامل باز شود.
وی میافزاید: باید از ظرفیتهای اجتماعی سازمانهای مردم نهاد استفاده کنیم، تا بتوانیم کولیها و به ویژه کودکان کولی را از دورهای باطل خارج سازیم و ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی آنان را به رسمیت بشناسیم.
در این نشست، محسن شهرنازدار ـ کارشناس ارشد
مردم شناسی و پژوهشگر موسیقی نواحی ایران، در سخنرانی خود با عنوان «جغرافیای فرهنگی کولیهای ایران» میگوید: کولیهای ایران مشخصاتی متفاوت از مجموعه مشخصات کولیان اروپا دارند. شاید به دلیل تنوع قومیتی در ایران باشد که کولیان مستقر در فلات ایران، یکی از متنوعترین مجموعههای کولی در دنیا را تشکیل میدهند. همجواری آنان با قرارگاههای قومی، پیشینه مهاجرتشان به سمت فلات ایران و وحدت فرهنگی در عین پراکندگی جغرافیایی، ویژگیهای قابل توجه و پنهانی را در میان کولیها به وجود آورده است.
وی میافزاید: متأسفانه ابزار لازم برای بررسی و تفکیک بخش عمدهای از کولیها وجود ندارد و در بسیاری از مطالعات، آنان با مهاجران اشتباه گرفته میشوند. کوچ کولیها با کوچ مهاجران تفاوت دارد، اگرچه هردو به دلیل انجام مشاغل فصلی، برای امرار معاش است.
تاریخچه کولیها در ایران
محسن شهرنازدار با اشاره به این که متأسفانه مطالعات نژادشناسی در آلمان به دلیل جنگ جهانی دوم متوقف شد، میگوید: یافتهها نشان میدهد خاستگاه اصلی کولیها کشور هند است. همچنین بخش عمده قربانیان جنایات سازماندهی شده جنگ جهانی دوم را را کولیها تشکیل میدادند، اما آمار کشتههای آنان چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
این کارشناس ارشد مردمشناسی میافزاید: شناسایی کولیهای ایران از کولیها در اروپا دشوارتر است. کوچ کولیها به ایران در دورههای گوناگون تاریخی اتفاق افتاده است و توجه به تذکرهها، ما را به دوران ساسانیان میبرد. مولانا در اشعار خود از «دزد و لولی مست» یا «لولی بربط زن» نام میبرد که به نوعی بیانگر مشاغل کولیها در آن دوران است. مجموعه مطالعات و تجربیات شخصی من نیز تصدیق میکند که کولیها در دورههای مختلف تاریخ تا زمان قاجار، نیروهای کار در حال مهاجرت بودند. در فلات ایران ۲ تیپ کولی داشتیم که بخشی از سیستم طبقاتی جامعه بودند. آیا غلامان در بلوچستان که مشاغل پست را بر عهده داشتند، همان کولیها بودند یا در سیستم کاستی (طبقاتی) یک طبقه اجتماعی به حساب میآمدند؟ این مرزهای باریک میتوانند مطالعات را مخدوش کنند.
بیگانه هراسی نسبت به مهاجران
به گفته محسن شهرنازدار، یک گروه از کولیها حاشیهنشینان بودند که مشاغل پست را به آنان میدادند.
این مردمشناس میافزاید: قوم مهاجر که ناچار به این کار شده است، از جامعه هدف طرد میشود و این وضعیت، محصول بیگانه هراسی
نسبت به قوم مهاجر است. این گروه، صنایع ابتدایی، موسیقی، مشاغل موقت و بخشی از خدمات بهداشتی سابق مانند دلاکی و ختنه را انجام میدادند. همچنین از آنجا که شغل اصلی در ایران کشاورزی بود، کولیها به نیروی کار این شغل تبدیل میشدند و خوشه چینی میکردند، یعنی به عنوان کارگر، محصول را برداشت میکردند و باقی مانده آن را برای خودشان برمی داشتند.
وی خاطرنشان میکند: این وضعیت تا دهه۴۰ خورشیدی که در آن با تغییرات ساختاری در ایران مواجهیم، ادامه پیدا کرد. در آن دهه، انجام اصلاحات ارضی در دستور کار قرار گرفت که قرار بود عدهای از رعایای بدون زمین را به کشاورزان زمین دار تبدیل کند. از آنجا که این اصلاحات، بدون مطالعات لازم و صرفا با نگاهی اقتصادی آغاز شد، به نتیجه نرسید و حتی میتوان انقلاب ۱۳۵۷ را به نوعی ناشی از آن دانست. بنابراین علاوه بر کشاورزان فاقد نسق، کولیها نیز ناچار به مهاجرت به شهرهای درحال توسعه شدند که بخش عمده بزهکاریهای اجتماعی شناخته شده امروز، محصول اتفاقات همان دوره است.این پژوهشگر موسیقی نواحی ایران همچنین میگوید: بخشی از کولیها، حاشیه نشینان شهرهای بزرگ هستند و بخش دیگری از آنان در هر منطقه با عنوان خاص خود شناخته میشوند، مثلا کولیهای خراسان را به نام «قرشمال» و «غربتی» و کولیهای کرمانشاه را به نام «سوزمانی» میشناسند. تا اواخر دوران قاجار، کولیها رئیس مشخص و تیپ سازماندهی شدهای داشتند. اما تغییراتی که در نتیجه مدرنیزاسیون جامعه ایران تجربه میکند، وضعیت کولیها را با تغییرات بسیار و بنیادینی مواجه میسازد.
غربت و قربت کولیها
میترا اسفاری ـ دکتری انسانشناسی از دانشگاه سوربن فرانسه در سخنانی تحت عنوان «نقش هادوری در شکلگیری هویت گروهی غربتهای تهران» میگوید: بررسی مورفولوژی اجتماعی کولیها یعنی شکلی که آنان با مستقرشدن خود به زمین میدهند، مانند اشکال جمعشدن و دوباره پراکنده شدنشان، جمع شدن طوایف غربت در شمال و پخش شدن آنان در شهرهای بزرگ به ما کمک میکند تا درک بهتری از موضوع داشته باشیم. میتوان در مقابل «فصل غربت» که آنان در تهران به کار و کسب درآمد و سکونت در محله ناهمگن دروازه غار میگذرانند، فصل قرب و نزدیکی آنان با خودیها را «فصل قربت» نامید. در این زمان، آنان در محله همگن خود (مثلا در بابل) استقرار دارند و به برگزاری مناسک ویژه و بازسازی هویت جمعی شان میپردازند.
دکتر اسفاری تأکید میکند: باید توجه داشت این گروه نام «غربت» را بازتعریف و از آنِ خود کرده اند. چگونه میشود که گروهی خودش، خودش را غربتی مینامد؟ آنان در میان خودشان اسامی دارند که یا به حرفه شان برمی گردد و یا نام جدّ مطرحشان در طایفه است. پیشنهاد من استفاده از نامهای «غربت» و «قربت» است. این ۲ فصل بسیار متفاوتاند و لزوما با فصول طبیعی تعریف نمیشوند. از آنجا که کولیها کشاورزی نمیکنند، فصلها را از روی مناسبات مختلف و روابط شان با گروههای مجاور و مورد معامله تعیین میکنند، مثلا در نوروز یا ایام محرم و مهرماه به بابل برمی گردند، اما در زمان مراسم مذهبی دیگر در تهران هستند، زیرا زمان خوبی برای کسب درآمد است.
این انسانشناس میافزاید: در بررسی مدلهای رفتاری درون گروهی کولیها، در مییابیم از آنجا که آنان در پی یافتن مشتری برای صنایع دستیشان هستند، تبادل با سایر گروههای اجتماعی برایشان مهم است، بنابراین حاشیهای خواندن کولیها، ما را به بیراهه میبرد. آنان دست به هر تبادلی نمیزنند. مثلا در جامعه اکثریت ایرانی، ازدواج با کولیها امکان پذیر نیست، اما آنان ازدواج با افرادی از جامعه اکثریت را میپذیرند و از این رو گروه ایزولهای به حساب نمیآیند. زبان غربتها، شناخته شده است و واژههایی با ریشه سانسکریت دارد. اولین معیار تمایز غربتیها با طاییها، زبان آنان است، مثلا برای نامیدن پدر از واژه «باغیس» و برای نامیدن مادر از واژه «ماغیس» استفاده میکنند. غربت از چند مجموعه طایفهای تشکیل شده که هر طایفه شامل چند دودمان است. کولیها جزیی از جامعه ایران هستند و معیارهای هویتی درون گروهی کولیها نیز از چند لایه تشکیل شده است.
چهار چرخه متفاوت
ثمره صفیخانی ـ دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاهالزهرا، با اشاره به تحقیقات خود میگوید: با مطالعه تجربه زیست کولیها در مییابیم که آنان همواره در چرخههای متفاوتی قرار میگیرند که این تجربهها را میتوان در ۴ گروه طبقهبندی کرد؛ تجربه مکرر اعتیاد ـ پاکی، تجربه مکرر گدایی ـ مصرف، تجربه مکرر زندان ـ آزادی و تجربه مکرر روابط جنسی آزاد و موقت که از نظر ساختار رسمی، قابل پذیرش نیست.
وی میافزاید: تجربه اعتیاد ـ ترک و بزههای ناشی از اعتیاد در میان دختران کولی بیشتر است، زیرا آنان نسبت به پسران، طرد مضاعفی را تجربه میکنند. پسران «کاسب» میگیرند و از آنان استفاده میکنند، اما دختران تا حدود۳۰ سالگی در دور باطل گدایی ـ مصرف باقی میمانند که پیامدهای گستردهای برایشان به همراه دارد و از طرفی چون مهارت و تجربه برنامهریزی اقتصادی ندارند، درآمد گدایی شان خرج میشود.
تجربه زندان ـ آزادی نیز در پسران کولی بیشتر مشاهده میشود، زیرا وقتی سن و سال آنان کمی بالا برود، دیگر نمیتوانند ترحم کسی را جلب کنند، بنابراین از سیستم گدایی خارج میشوند و به راههای دیگر روی میآورند، برخی از آنان دزد، مال خر یا ایادی پخش و فروش مواد مخدر میشوند و دیر یا زود گیر مأموران میافتند. وقتی به زندان میروند، کاسبهای خود را از دست میدهند و باید از صفر شروع کنند، زیرا آنان برای بقا، امکان انتخاب دیگری ندارند.
اعتیاد ناگزیر
ثمره صفیخانی با بیان این که تجربه اعتیاد ـ پاکی به ویژه در زنان بارها تکرار میشود، میگوید: آنان عمده درآمدشان را به کسی میدهند که برایش کار میکنند. این درآمد در بهترین حالت برای ساختن خانه سرمایه گذاری میشود و در بدترین حالت، به مصرف قمار میرسد. زنان کولی اگر از رابطه خود با مردی راضی باشند، سرکار میروند، یعنی این امتیاز را به کسی که با او هستند میدهند. اینجاست که یک مرد میتواند۴ کاسب داشته باشد. این تنها خود زن معتاد نیست که تصمیم میگیرد اعتیاد پیدا کند یا نه، بلکه داستان به نوع رابطه او بستگی دارد. زنی که معتاد است، پولش را صرف اعتیاد خودش میکند. بنابر این مرد او را به کمپ میبرد یا ممکن است یک دزدی به گردنش بیندازند تا زن را بگیرند و به زندان بیندازند. زندان بابل از مواد مخدر پاک است و همین باعث میشود زن بتواند ترک کند و به چرخه کار برگردد. در واقع اعتیاد، امری گروهی است و در شرایط فعلی با شیوه زیست کنونی غربتها، راهی هم برای خروج از آن وجود ندارد.
این جامعهشناس میافزاید: تجربه مکرر روابط ناپایدار جنسی نیز در میان کولیها وجود دارد. ازدواج زن و مرد جایی ثبت نمیشود و به دلیل نداشتن شناسنامه، هیچ مدرک حقوقی و رسمی مانند عقدنامه وجود ندارد و این دور باطل کماکان ادامه پیدا میکند، یعنی غربتها هرگز شهروند به حساب نمیآیند و امکانی برای حضور در اجتماع پیدا نمیکنند.
گزارش از ارمغان زمان فشمی