گفتگو با سرکرده باند
مجید سرکرده باند سرقت مسلحانه است که در زندان با همدستانش آشنا شده و باند سرقت تشکیل دادهاند. او میگوید در همه سرقتها کاملا حرفهای عمل کردهاند اما در آخرین سرقت، گلدانی را که روی کنسول بوده، برداشته تا شاید زیر آن کلید گاوصندوق را پیدا کند و همین باعث شده که اثر انگشت وی در محل سرقت به جا بماند. گفتوگو با او را بخوانید.
پروندهات نشان میدهد که به تازگی از زندان آزاد شدهای. چه شد که دوباره سراغ سرقت رفتی؟
برای جور کردن پول و هزینه مخارج زندگی. چون یک سابقهدار سخت می تواند کار پیدا کند. من سرمایهای نداشتم و ۴ سال قبل که دستگیر شدم، حسابم توقیف شد. از روزی هم که آزاد شدم، با دیدن قیمتها حسابی شوکه شدم. در این ۴ سالی که زندان بودم، همهچیز گران شده و مخارج زندگی بالا رفته. میدانستم که آزاد شوم، نمیتوانم از پس مخارج زندگی بر بیایم و برای همین روزهای آخر زندان، نقشه سرقتهای جدید را کشیدم.
به چه اتهامی در زندان بودی؟
سرقت از خانههای ویلایی. ۴سال قبل بازداشت شدم و چند وقت قبل دوران محکومیتم تمام شد و آزاد شدم.
نقشه را به تنهایی کشیدی؟
نه. با ۲ هم سلولیام که آنها هم به اتهام سرقت منزل زندانی شده بودند و دوران محکومیتشان را میگذراندند این نقشهها را کشیدیم.
نسبت به سرقتهای قبلی که انجام داده بودی چه تفاوتی داشت؟
این بار باید از اسلحه استفاده میکردیم. یادم است که در یک سرقت اسلحه نداشتیم. شاکی به سمت ما حمله ور شد و نزدیک بود لو برویم و دستگیر شویم. به همین دلیل تصمیم به تهیه اسلحه گرفتیم تا طعمهها با دیدن آن وحشت کنند و هرچه میگوییم تسلیم شوند.
خانهها را چطور شناسایی میکردید؟
در خیابانهای شرق و شمال شرق تهران پرسه میزدیم و ساختمانهای لوکس را شناسایی میکردیم. پس از آن زنگ خانهها را میزدیم؛ صورت هایمان را میپوشاندیم و با تهدید اسلحه وارد خانهها میشدیم. بعد دست و پای افراد خانه را میبستیم و با تهدید دست به سرقت میزدیم. در تمام این مدت هم صورت هایمان پوشانده بود تا شناسایی نشویم.
پس تقریبا اتفاقی وارد خانهها میشدید و برایتان مهم نبود که چند نفر داخل هستند. درست است؟
چون اسلحه داشتیم، تعداد نفرات برایمان مهم نبود.
چند مورد سرقت انجام دادید؟
دقیق نمیدانم اما تعدادش به ۱۰ مورد نرسید و دستگیر شدیم. راستش اشتباه خودم بود. اگر دست به آن گلدان نزده بودم، حالا آن بیرون بودیم.
یعنی به سرقتهایتان هم ادامه میدادید؟
بله. تا زمانی که وضع مالیمان خوب میشد، میخواستیم سرقت کنیم اما موفق نشدیم.