علی میرزامحمدی *
در چند روز اخیر یکی از خطبای مشهور دینی در سخنانی، تبیینی از مسایل اجتماعی کشور مانند افزایش فقر، شیوع بیماری کرونا و افزایش مشکلات معیشتی مردم ارایه نموده است که به پرسشها و مباحث مختلفی دامن زده است. این تبیین به شکلهای دیگری در سالهای گذشته نیز میان برخی خطبای دینی و حتی دیگر افراد قابل ردیابی است. گفتمانی که در آن مسایل اجتماعی با گرفتاری انسانها در آزمون الهی تبیین میشود. بر اساس این گفتمان سنت الهی بر این است که انسانها را با گرفتار شدن در بلایای مختلف امتحان کند و مسایل اخیر کشور از جمله فقر و بیماری جلوهای از این سنت الهی است. سوال این است که آیا میتوان بر اساس این گفتمان مسایل اجتماعی را تبیین نمود. آثار این تبیین در عرصه مدیریتی و فرهنگی درترسیم چهره اسلام در نزد افکار عمومی چیست؟ اگر به عنوان یک فرد معتقد به دین، به مساله نگاه کنیم درباره سنت الهی ابتلا یا امتحان شک وتردیدی وجود ندارد و همه انسانها طبق این سنت در معرض آزمون الهی قرار دارند. اما درباره تبیین مسایل اجتماعی بر اساس سنت الهی ابتلا نکات مختلفی وجود دارد که لازم است به آنها توجه شود:
نخست اینکه رویکرد اسلام در مسایل تک بعدی نیست. اسلام هم ابعاد فردی و هم اجتماعی را در نظر میگیرد و هم ابعاد ذهنی و عینی را. بر این اساس پر رنگ کردن یکی از ابعاد و عدم توجه به دیگر ابعاد، میتواند در نزد افکار عمومی و مخاطبان شک وتردیدهایی به همراه داشته باشد. برای مثال در مساله فقر ممکن است سخنور یا سیاستمداری فقط به بعد فردی، یعنی صفات و ویژگیهای انسانی مانند کاهلی و تنبلی که در برخی احادیث نیز به آنها تاکید شده است توجه نموده و آنها را عامل فقر معرفی کند و از عوامل اجتماعی مانند توزیع ناعادلانه ثروت در میان افراد و انحصارثروتدردستتوانگرانوثروتمندان غفلت نماید. درباره این غفلت شاید بتوان به ضعف سخنور یا سیاستمدار در تسلط بر احادیث اشاره نمود؛ اما شاید این غفلت نه به ضعف دایره احادیث فرد بلکه به انگیزههای شخصی او مربوط باشد که با به حاشیه راندن بعد اجتماعی فقر در احادیث میخواهد نظریهای خاص را که با اهداف او در تطابق قرار دارد به کرسی بنشاند!؟
دوم اینکه هدف از تشکیل حکومت اسلامی مطابق قرآن و روایات، ایجادقسطوعدلدرجامعه عنوان شده است. بر این اساس میزان و ملاک موفقیت یک حکومت مدعی اجرای احکام اسلام، در ایجاد قسط و عدالت است. در نتیجه هدف از تشکیل حکومت اسلامی هرگز آزمون انسانها با ابتلا شدن به انواع مسایل اجتماعی همانند فقر، شکاف طبقاتی، شیوع بیماری و نظایر آن نیست؟! از قضا اینجا جایی است که باید درباره عدم حاکمیت اسلام در جامعه، شک وتردید و پرس و جو نمود! باید به جد پرسید: چگونه میتوان آنچه را که به سوء مدیریت، عدم توزیع عادلانه منابع، ناکارآمدی و ضعف مدیریت مربوط میشود به سنت الهی ابتلا و امتحان منتسب نمود؟!
اما درباره خطرات کاربردنادرست رویکرد دینی در تبیین مسایل اجتماعی بهتر است هشدارهای جدی داده شود.
الف- این رویکرد به مسایل اجتماعی و منسوب نمودن آن به دین نه تنها با ذات دین اسلام و تجارب حکومت نبوی و علوی در تناقض است بلکه زمینه سوء استفاده دلتمردان ناکارآمد را در توجیه اشتباهات و تخلفات باز میگذارد.
ب- خطر کاربرد نادرست رویکرد دینی در تبیین مسایل اجتماعی فقط به سوء استفاده دولتمردان در توجیه ناکارآمدیها، تخلفات و ضعف آنها در تحقق عدالت در جامعه محدود نمیشود؛ بلکه این رویکرد نادرست میتواند چهرهای ضدرفاه از آیین الهی اسلام به تصویر بکشد. اگر این رویکرد، قرائت مورد حمایت ما باشد چگونه میتوانیم درباره گفتمان رفاهی و اقتصادی اسلام در کرسیهای نظریه پردازی سخن برانیم و از حقانیت آن برای تحقق جامعه مرفه و مدینه فاضله دفاع کنیم!؟ اگر قرار بود مدینه فاضلهای که در تشکیل حکومت اسلامی دنبال میشود به جای رفاه و آرامش مومنان به فکر القای این اندیشه باشد که اینجا برای رفاه ساخته نشده است، اینجا جای عشرتکده نیست، اینجا تنبل خانه نیست. اینجا برای تن آسایی نیست. اینجا محل رنج است؛ گنج بهشت را با رنج دنیا به دست میآوریم این دین این همه پیرو در جهان پیدا نمیکرد. چراکه سرشتهای پاک به دنبال آیینی هستند که هم دین آنها را تامین کند و هم دنیای آنها را. دینی که فقط رنج دنیا را به امید گنج بهشت وعده دهد دنیا رهبانیت است نه دین اسلام.
ج- خطر دیگر کاربرد نادرست رویکرد دینی در تبیین مسایل اجتماعی به استیلای تفکر جبرگرایانه مربوط میشود. این رویکرد، القا کننده تسلیم شدن در برابر مسایل و تحمل آنها به این نیت است که در برابر مشیت الهی باید صبور بود. این رویکرد ریشههای مسایل اجتماعی را به فراموشی میسپارد و نقش حکومت ها، انسانها و ناکارآمدی آنها را به عمد یا به جهل به فراموشی میسپارد.
کوتاه سخن آنکه ورود در تبیین مسایل اجتماعی از منظر دینی نیازمند در نظر گرفتن جامعیت مباحث و توجه به آثار این تبیینها در جامعه است. تا زمانیکه به چنین توانی از قدرت استدلالی و تبیینی نرسیدهایم بهتر است از ورود در آن خودداری کنیم.
* جامعهشناس
در چند روز اخیر یکی از خطبای مشهور دینی در سخنانی، تبیینی از مسایل اجتماعی کشور مانند افزایش فقر، شیوع بیماری کرونا و افزایش مشکلات معیشتی مردم ارایه نموده است که به پرسشها و مباحث مختلفی دامن زده است. این تبیین به شکلهای دیگری در سالهای گذشته نیز میان برخی خطبای دینی و حتی دیگر افراد قابل ردیابی است. گفتمانی که در آن مسایل اجتماعی با گرفتاری انسانها در آزمون الهی تبیین میشود. بر اساس این گفتمان سنت الهی بر این است که انسانها را با گرفتار شدن در بلایای مختلف امتحان کند و مسایل اخیر کشور از جمله فقر و بیماری جلوهای از این سنت الهی است. سوال این است که آیا میتوان بر اساس این گفتمان مسایل اجتماعی را تبیین نمود. آثار این تبیین در عرصه مدیریتی و فرهنگی درترسیم چهره اسلام در نزد افکار عمومی چیست؟ اگر به عنوان یک فرد معتقد به دین، به مساله نگاه کنیم درباره سنت الهی ابتلا یا امتحان شک وتردیدی وجود ندارد و همه انسانها طبق این سنت در معرض آزمون الهی قرار دارند. اما درباره تبیین مسایل اجتماعی بر اساس سنت الهی ابتلا نکات مختلفی وجود دارد که لازم است به آنها توجه شود:
نخست اینکه رویکرد اسلام در مسایل تک بعدی نیست. اسلام هم ابعاد فردی و هم اجتماعی را در نظر میگیرد و هم ابعاد ذهنی و عینی را. بر این اساس پر رنگ کردن یکی از ابعاد و عدم توجه به دیگر ابعاد، میتواند در نزد افکار عمومی و مخاطبان شک وتردیدهایی به همراه داشته باشد. برای مثال در مساله فقر ممکن است سخنور یا سیاستمداری فقط به بعد فردی، یعنی صفات و ویژگیهای انسانی مانند کاهلی و تنبلی که در برخی احادیث نیز به آنها تاکید شده است توجه نموده و آنها را عامل فقر معرفی کند و از عوامل اجتماعی مانند توزیع ناعادلانه ثروت در میان افراد و انحصارثروتدردستتوانگرانوثروتمندان غفلت نماید. درباره این غفلت شاید بتوان به ضعف سخنور یا سیاستمدار در تسلط بر احادیث اشاره نمود؛ اما شاید این غفلت نه به ضعف دایره احادیث فرد بلکه به انگیزههای شخصی او مربوط باشد که با به حاشیه راندن بعد اجتماعی فقر در احادیث میخواهد نظریهای خاص را که با اهداف او در تطابق قرار دارد به کرسی بنشاند!؟
دوم اینکه هدف از تشکیل حکومت اسلامی مطابق قرآن و روایات، ایجادقسطوعدلدرجامعه عنوان شده است. بر این اساس میزان و ملاک موفقیت یک حکومت مدعی اجرای احکام اسلام، در ایجاد قسط و عدالت است. در نتیجه هدف از تشکیل حکومت اسلامی هرگز آزمون انسانها با ابتلا شدن به انواع مسایل اجتماعی همانند فقر، شکاف طبقاتی، شیوع بیماری و نظایر آن نیست؟! از قضا اینجا جایی است که باید درباره عدم حاکمیت اسلام در جامعه، شک وتردید و پرس و جو نمود! باید به جد پرسید: چگونه میتوان آنچه را که به سوء مدیریت، عدم توزیع عادلانه منابع، ناکارآمدی و ضعف مدیریت مربوط میشود به سنت الهی ابتلا و امتحان منتسب نمود؟!
اما درباره خطرات کاربردنادرست رویکرد دینی در تبیین مسایل اجتماعی بهتر است هشدارهای جدی داده شود.
الف- این رویکرد به مسایل اجتماعی و منسوب نمودن آن به دین نه تنها با ذات دین اسلام و تجارب حکومت نبوی و علوی در تناقض است بلکه زمینه سوء استفاده دلتمردان ناکارآمد را در توجیه اشتباهات و تخلفات باز میگذارد.
ب- خطر کاربرد نادرست رویکرد دینی در تبیین مسایل اجتماعی فقط به سوء استفاده دولتمردان در توجیه ناکارآمدیها، تخلفات و ضعف آنها در تحقق عدالت در جامعه محدود نمیشود؛ بلکه این رویکرد نادرست میتواند چهرهای ضدرفاه از آیین الهی اسلام به تصویر بکشد. اگر این رویکرد، قرائت مورد حمایت ما باشد چگونه میتوانیم درباره گفتمان رفاهی و اقتصادی اسلام در کرسیهای نظریه پردازی سخن برانیم و از حقانیت آن برای تحقق جامعه مرفه و مدینه فاضله دفاع کنیم!؟ اگر قرار بود مدینه فاضلهای که در تشکیل حکومت اسلامی دنبال میشود به جای رفاه و آرامش مومنان به فکر القای این اندیشه باشد که اینجا برای رفاه ساخته نشده است، اینجا جای عشرتکده نیست، اینجا تنبل خانه نیست. اینجا برای تن آسایی نیست. اینجا محل رنج است؛ گنج بهشت را با رنج دنیا به دست میآوریم این دین این همه پیرو در جهان پیدا نمیکرد. چراکه سرشتهای پاک به دنبال آیینی هستند که هم دین آنها را تامین کند و هم دنیای آنها را. دینی که فقط رنج دنیا را به امید گنج بهشت وعده دهد دنیا رهبانیت است نه دین اسلام.
ج- خطر دیگر کاربرد نادرست رویکرد دینی در تبیین مسایل اجتماعی به استیلای تفکر جبرگرایانه مربوط میشود. این رویکرد، القا کننده تسلیم شدن در برابر مسایل و تحمل آنها به این نیت است که در برابر مشیت الهی باید صبور بود. این رویکرد ریشههای مسایل اجتماعی را به فراموشی میسپارد و نقش حکومت ها، انسانها و ناکارآمدی آنها را به عمد یا به جهل به فراموشی میسپارد.
کوتاه سخن آنکه ورود در تبیین مسایل اجتماعی از منظر دینی نیازمند در نظر گرفتن جامعیت مباحث و توجه به آثار این تبیینها در جامعه است. تا زمانیکه به چنین توانی از قدرت استدلالی و تبیینی نرسیدهایم بهتر است از ورود در آن خودداری کنیم.
* جامعهشناس